دنیا! از دریچه ی چشمانم ...



تنهاییم رو با شبکه های اجتماعی پر میکنم! هفته ای چند بار همه ی اپلیکیشن هارو پاک میکنم و به فاصله ی اندکی دوباره همه رو نصب میکنم! زندگیم خیلی خالیه بدونشون انگار. اونم در این قرنطینه ی مزخرف! هفته ی دیگه دارم میرم پیش علی، یکی از دلایلش که بالاخره تصمیم گرفتم برم همین تنهاییه! فصل سرما داره شروع میشه و همین اندکی بیرون رفتن هم کم کم از گزینه ها حذف میشه. چیزی نیست که بشه و بخوام تحمل ش کنم. با فریماه یه بار حرف میزدم که شاید ما واقعا به مردها احتیاج
خیلی دلم واسه علی تنگ شده! حس عجیبیه جای خالیش. به زوج بودنمون عادت کردم. هفته ی گذشته مشخص شد که کارم تا آخر امثال حداقل از راه دور خواهد بود. ولی خب جمع کن بریم پیش علی یه خورده آپشن عجیبی حساب میشه با در نظر گرفتن خانواده. به مامانم که گفتم اینجوری بود که بیا پیش خودم، اتاقت هم آماده ست. من داشتم به همه ی هزینه های اضافه ای که برای خارج شدن از اون خونه به خودم تحمیل کردم فکر میکردم. خیلی بیشتر از یه آدم که در حالت معمول میخواد از خونه باباش در بیاد!

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

عشق ادبی Tiffany کتابخانه عمومی شهید باهنر کوچصفهان صید نهنگ در شط آخرين اخبار والمستغفرین بالاسحار Brian الناز گودرزی مرکز آموزشهای آزاد دانشگاه پیام نور نیشابور